لوگو
جستجو
56 دقیقه

چالش‌های تربیت دینی (جلسه اول)

دکتر خسرو باقری

33 دقیقه

دسترسی به سخنرانی


فایل سخنرانی
aparat
Youtube

مشخصات کلی سخنرانی

  • موضوع سخنرانی:

    چالش‌های تربیت دینی (جلسه اول)

  • سال انتشار:

    1401

  • سخنران :

    دکتر خسرو باقری

  • مخاطب:

خلاصه سخنرانی

موضوع این جلسه «چالش های تربیت دینی» است. ریچارد پرینگ در کتاب «چالشهای تربیت دینی» می گوید دو وجه در بحث تربیت دینی باید در نظر گرفته شود. وجه نخست، آموختن مفاهیم دینی و وجه دوم، دستیابی به تجربه های دینی است. برای پرداختن به هر دو بعد تربیت دینی، از یک سو باید به وجوه استدلالی و مفهومی در دین، و از سوی دیگر به زمینه سازی برای تجربه های دینی بپردازیم. یکی از چالشهای مهم در بخش مفهومی و استدلالی، رابطه میان عقل و ادعاهای دینی است. یک ادعا می تواند عقلانی، غیر عقلانی(عقل ستیز)، یا ناعقلانی (عقل گریز) باشد. با استفاده از استعاره ها می توان مفاهیم عقل گریز را توضیح داد. در ادامه، برخی دیگر از چالش های دین و تربیت دینی مورد بررسی قرار گرفته اند.

نکات برجسته سخنرانی

  1. دو وجه از تربیت دینی دقیقه: 4:18
  2. موضع میانی در تربیت دینی: تلفیق سواد دینی با تجربه دینی دقیقه: 6:36
  3. مقوله بندی مباحث دینی با مقیاس عقل دقیقه: 12:9
  4. نقش استعاره در مواجهه با آموزه های دینی  دقیقه: 15:20

منابع نامبرده شده در طول سخنرانی

Richard Pring( Challenges for Religious Education: Is There a Disconnect Between Faith and Reason) ، Husserl, E.، Otto ، Charles Taylor، James, W.، Viktor Emil Frankl،Lipman

پرسش و پاسخ های مطرح شده در حین سخنرانی :

پرداختن به بحث‌های چیستی دین، خود بخشی از چالش‌های تربیت دینی است، یعنی بخشی از مشکلات تربیت دینی، به تصوری که ما از دین داریم مربوط می‌شود، حال چه در جامعه، چه در مربیان. افراد تصویرشان از دین مشکل دارد و اگر این تصویر اصلاح نشود، در تربیت دینی هم مشکل خواهیم داشت.

بله در تربیت دینی، یکی از مشکلات الگوسازی این است که فاصله بین الگو و متربی خیلی زیاد می‌شود و الگوها دور از دسترس می‌افتند. این مشکل بیشتر به دلیل غلو در مورد الگوهای دینی و بالابردن آنها به اندازه‌ای که قابل دسترسی نباشند ایجاد می‌شود. در حقیقت، در قرآن خداوند برای الگوها دو بعد قائل شده است؛ بعد مثبت و بعد منفی. بنابراین، باید در بعد منفی هم الگو باشیم؛ به این معنی که وقتی فرد اشتباه ‌کند و معذرت‌خواهی کند، خود این رفتار، یک الگو است؛ اما این الگو، ناظر به جنبه ضعف ما است. بنابراین غلوها خود یکی از منابع آسیب‌ در الگوسازی تربیت دینی است. مشی قرآن به‌صورتی است که این دو جنبه را در مورد همه پیامبران به‌کار برده است. بنابراین، باید به مشی قرآن وفادار بوده و شخصیت پیامبران را با رعایت هر دو جنبه، توضیح داد. دم‌دستی کردن الگوها در تربیت دینی واقعاً لازم است و این در متن قرآن کاملاً روشن و مصرح است؛ پس نباید از این مشی قرآن دور شد و بخواهیم حالتی را ایجاد کنیم که الگوها هم دست‌نیافتنی باشند و هم خلاف واقع و خلاف اقتضای تربیت باشند. به علاوه، برای جلوگیری از این مشکل، باید از غلو در مورد الگوهای دینی خودداری کرده و آنها را در محدوده‌ای قرار داد که قابل دسترسی باشند و برای متربیان قابل تقلید باشند.

در اینجا ما داریم بررسی می‌کنیم که اعتقاد چه‌کاری برای ما می‌تواند بکند، یعنی در واقع از دیدگاه کارکرد نگاه میکنیم. با توجه به اینکه اینجا بحث مسئله و حل مسئله مطرح شد، در این جنبه، کارکردگرایی مهم است. فرد برای مشکلش دنبال راه‌حل می‌گردد. برای مثال، می‌خواهد ببیند عزیزانش را که ازدست‌داده چه باید بکند. رویکرد دینی مرگ را به زندگی متصل می‌کند و مرگ را نقطه‌ای از زندگی معرفی می‌کند. اگر این موارد تحلیل شود، فرد می‌بیند که بهتر می‌تواند همان مشکلش را حل کند. منظورم این است که این موارد را باید دقیقاً به‌صورت حل مسئله‌ مطرح کرد، یعنی نشان دهیم که قدرت دین در حل مسئله کم نیست، شاید هم بیشتر از راه‌حل‌های دیگر باشد. این مسئله را اگر به‌عنوان استراتژی در نظر بگیریم، می‌تواند نقش خود را ایفا کند.

کودکان بر اساس بعضی از نظریه‌های روانشناختی در سن 5 سالگی درک انتزاعی ندارند و خدا را خواه‌ناخواه به‌صورت امور محسوس تصور می‌کنند و اشکالی هم ندارد، قدرت ذهنی آن‌ها در همین حد است و لزومی ‌هم ندارد که برای آن‌ها ‌توضیح بدهیم که این‌طوری نیست. یعنی در واقع همان تصوری را که دارند فعلاً باید داشته باشند و نباید با آن‌ها کلنجار برویم بلکه بهتر است که اجازه دهیم با همان خدای خودش هم‌خانه باشد و تصور خودش را داشته باشد. استعاره برای سنینی است که فرد درک انتزاعی داشته باشد و بتواند استعاره را درک کند. و لازم نیست در سنین پایین کاری کنیم که کودکان از این تصورات جسمانی که دارند خارج شوند. فعلاً آن‌ها جزو فرقه مجسِّمه هستند و برای خدا جسم در نظر می‌گیرند!

با توجه به اینکه همه افراد در زندگی خود با رنج‌ها و دشواری‌ها مواجه می‌شوند، لازم است که مسائلی از این دسته زمانی مطرح شوند که فرد به آن نیاز دارد و می‌توانند به نحوی برای فرد معنا و امید بهبودی بخشند. در این رابطه، دین نیز می‌تواند به عنوان یک منبع امیدواری و تسکین برای فرد در مواجهه با رنج و دشواری‌های زندگی به کار گرفته شود. با این حال، لازم نیست که مسائل به صورت صریح و با استفاده از اصطلاحات دینی مطرح شوند و می‌توان از مثال‌های دم‌دستی و واقعیت‌های زندگی استفاده کرد. به طور کلی، مهمترین نکته در مطرح کردن مسائلی مانند معنای زندگی و رنج، زمانی است که فرد به آن نیاز دارد و مطرح آن به نحوی می‌تواند به فرد کمک کند.

نکته‌ای که ایشان روی آن تأکید داشت این بود که وقتی اخلاق دینی را مطرح ‌کنیم، باید شکل همگانی آن را مطرح کنیم، یعنی به‌صورت یک امر خصوصی و فرقه‌ای نباشد، همان تعبیری که از کانت مطرح شد که عمل اخلاقی عملی است که به هر انسانی می‌شود آن را تجویز کرد که آن را انجام بدهد، یعنی مخصوص مسلمانان یا فرقه‌های معینی نیست. نویسنده روی این تأکید داشت که اگر بعد اخلاقی دین را مطرح می‌کنیم، به‌گونه‌ای نباید باشد که احساس فرقه‌ای به افراد دست بدهد، بلکه باید در پهنه بشری و عام مطرح شود و این امر خود دین را می‌تواند بهتر معرفی کند و با افراد هم ارتباط برقرار کند.

این بحث‌ها در مراحل تربیت شکل ویژه خود را پیدا می‌کند. نویسنده کتاب به مراحل تربیت اشاره نکرده است و این مربوط به مراحل بالاتر تربیت است که اخلاق را به‌صورت عام مطرح کنیم. درحالی‌که در سنین کودکی اخلاقی شدن بعد دیگری دارد. لازم نیست جنبه عمومی را بخواهیم مطرح کنیم؛ بنابراین در مراحل تربیت در جای خود به آن پرداخته می‌شود.

نظرات مخاطبین در مورد کتاب چالش‌های تربیت دینی

0 نظر